من مهلام :)

بخش نظرات سمت راست هر نوشتس به جونه بچم!

من مهلام :)

بخش نظرات سمت راست هر نوشتس به جونه بچم!

My dReAms

طولانی...!

خوابای من فقط و فقط تحت تاثیر آرزوها و تصورات و عقده ها ی درونمه

البته خواب چرت و پرت هم میبینم! مثلن اینکه داریم با بابام خمپاره بازی میکنیم و بابام با خمپاره میزنه منو!ولی از وقتی انقدر بیکار شدم که هیچ فکر و دغدغه ای ندارم،خوابام فقط شده چیزایی که خودم تو ذهنم ساختم و جایی بیان نکردم....!

مثلن اینکه من هربار خواب عمومو میبینم 2حالت داره. یا میدونم عموم پیشمون نیس و کاملن میدونم اون لحظه خوابم ولی فقط سعی میکنم نزدیک عموم باشم و از کنارش تکون نخورم.تو اینجور خوابها همش درحال گریه کردنم...ربطی به موضوع خواب نداره، فقط چون میدونم خوابه و تو واقعیت الان عمومو ندارم ......

حالت دوم که به مراتب بیشتر از بار اول اتفاق میفته،ذهنیتِ دیگمه که باعث میشه آروم شم.من از همون اول تا همین الان باور نکردم که عمومو ندارم. هنووووووز باهاش کنار نیومدم بعده 4 5 سال....و همچنان...تاحالا اینو جایی نگفتم...! همچنان فکر میکنم عموم زندست و قایم شده، مثلن از دست یه سری طلبکاره خیالی! و داره زندگی میکنه . یه خونه جدید داره اونم همون اطرف نزدیک خونه قبلیش. اتفاقن2  3 بار تو خواب تو این خونه جدیدش هم رفتم.سرکارش هم همون جای قبلیه، بانک مسکن، همون شعبش که کنار بازار جنته...و  چقدر اون لحظه ای که میبینمش شیرینه!!! معمولن هفته ای یه بار همچین خوابی میبینم....حالا یا عموم میگه به کسی نباید بگی من اینجام و منو دیدی، یا اینکه بابام/اون یکی عموم/ زن عموم کسی خبر داره و وقتی میفهمه این موضوع انقدر منو عذاب میده میاد این رازو بهم میگه!

3 4 روز پیش همین خوابو دوباره دیدم!چقدر اون لحظه لذت بخشه....دارم با همه دعوا میکنم چرا زودتر بهم نگفتن! دارم دادو بیداد میکنم و گریه میکنم ولی از هر لحظه ای تو زندگیم خوشحال ترم.

من الان که دارم بررسی میکنم واقن دلم واس خودم و ذهنم میسوزه که انقدر بچه گانه رفتار میکنه تا مسائلو حل کنه....هرچند بچه گانه....ولی بهم آرامش میده...و نشون میده چقدر روح من داره عذاب میکشه از نداشتنه عموم....چون واقن سعی میکنم بهش فکر نکنم، اصن خیلی وقته بهشت رضا هم نرفتم و نمیرم! چون داغونم میکنه!...


یا...مثلن من فکر میکردم اگه فرزاد بخواد شغلشو عوض کنه دوس دارم یه جایی باشه که کلی خانوم محترم رفت و آمد داشته باشه! (کاملن از روی شوخی!) مثلن یه بوتیک لباس دخترونه ....!

و دیقن تو یکی از خوابام دیدم فرزاد داره تو یه آرایشگاه زنونه داره کار میکنه! ( ایران بود درضمن :)) )

و همین دیشب که تو خواب  اون لحظه ای که واس اولین بار قراره ببینمش رو دیدم!! چقدر عالی بود. واقن جای همتون خالی! و اصن نکته بهترش این بود دقیقن همونجوری رفتار کردم که دوس دارم اگه تو واقعیت دیدمش اونطوری باشم. دقیقن تونستم هیجانمو خالی کنم!اصن 1% هم سنگکوب نکردم وقتی دیدمش!!!!

حالا شک ندارم وقتی ببینمش انقدر هنگ میکنم که خیلی معمولی و یَخ تر از همیشه برخورد میکنم!

ولی خو تو خوابم خوب بود که تونستم مثه آدمیزاد رفتار کنم!

تهه هیجان بود!

وچقدر واقعی بود حسم تو خواب! بهش فکر میکنم هم عین چی شاد میشم!

انقده حسش قشنگ بوددددد..... :-ایکس

-------------------------------------------------

علت رمزی گذاشتن این پست این بود واس چندتا از بچه های سال بالایی دانشگاه کامنت گذاشتم با همین آدرس وبلاگ ! دیگه خلاصه تا یه مدت ....!

نظرات 13 + ارسال نظر
pesarerooyayii91 پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:30 ب.ظ

سلام مهلا خوانوم
وبت زیبا تر شده دیگه
به م سر بزن
تو سایتم اگه میشه لطفا رمز تونو بزارید بای

دعوا داریا !
آدرست خوب؟

pesarerooyayii91 پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:32 ب.ظ

سلام چطوری
سری بزن............

آدرررررس !

pesarerooyayii91 دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ب.ظ

مرسی از این که سر زدی مهلا خوانوم

خ

pesarerooyayii91 سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:42 ب.ظ

راستش حال و وقت ندارم....
درسام سنگینه!
فقط یک موقعیتی رو جور می کنم که به شما سر بزنم.

ما مخلص همه هستیم از جمله شماااااااا

pesarerooyayii91 سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام بیشتر چه موقعی به وبت سر میزنی؟

همیشه

pesarerooyayii91 سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ب.ظ

راستی شمارتو بده تا بزنگم.
اگه ممکنه

pesarerooyayii91 چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ب.ظ

سلام چی شد.
اگه شمارتو نمیدی تو سایتم شمارم است
البته اگه ناراحت نمیشی اگه میشی خب ولش ولی سیع کن ناراحت نشی!

دیگه روتو زیاد نکن

pesarerooyayii91 چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:33 ب.ظ

تو گفتی هیمیشه سر وبتی!
ولی پیدات نیست؟
راستی اگه میخوای شمارتو بدی تو نظرات وبم بنویس.
بببببببببببببببببباااااااااااااااااااااای................

حوصلتو نداشتم
بچه برو درستو بخون

pesarerooyayii91 چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:47 ب.ظ

کجایی به ما سر نمیزنی
راستش دلم برات تنگ شده
میترسم از دستم ناراحت بشی

یکی منو نجات بده :|

pesarerooyayii91 چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ب.ظ

سلام از دستم ناراحت شدی؟
خب ببخشید ولش ناراحت نشو......................................

pesarerooyayii91 دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:20 ب.ظ

سلام خدا شفات بده. منم از شما سرما گرفتم

pesarerooyayii91 پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ

بد از دستم ناراحتی ها!!!!!!!!!!!1

pesarerooyayii91 جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:48 ب.ظ

خیلی بی شهور هستی

ممنون شما بیشتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد