ینی تنها چیزی که الان لازم دارم اینه یه مهمونی باشه، خونواده ی مامانم اینا + مامان بابای خودم باشن
بعد طبق معمول آخرین نفر برم که همه باشن بعد یکی یکی به همه که دست بدم و اساسی قهوه ایشون کنم
+کاش امشبم ازون خوابا ببینم که همشونو دارم تا حد مررررگ میزنم تو خواب
+امروزم (بجز 7مین) همش تو خونه...دیگه از ساعت 6 تا الان یه مین هم نشد گریه نکنم...قبلن فرندز میزاشتم حالم خوب شه، امروز موقع فرندز دیدن هم باز .....
دلم واس خودم میسوزه....نابود میشم اینجوری...کاملن خودم دارم تغییراتمو احساس میکنم....
+ اصن کم آوردم دیگه ...کاملن کم آوردم ..... واقن تو خودم 1% پتانسیل نمیبینم که بتونم این 4ماهو دووم بیارم اونم بدون افسردگی...اولا هر چند روز یه بار اینجوری میشدم، الان شده یه روز در میون ...