من مهلام :)

بخش نظرات سمت راست هر نوشتس به جونه بچم!

من مهلام :)

بخش نظرات سمت راست هر نوشتس به جونه بچم!

کتک کاری

بعدازظهر همینجوری بیکار بودم گفتم بزا بخوابم ! :دی

تو خواب با 3تا دخترخاله ها اسااااااسی دعوا میکردم.در حد پاره کردن مانتو و خراب کردن موهای همو ...

45مین از خوابم گذشته بود که بابام اومد کنار تختم بیدارم کنه، تا دست زد بهم ، ناخوادآگاه یه مشت کوبوندم به پاش :))


+انقد تو نقش تو خوابم غرق شده بودم ینی! حالا که قراره فیزیکدان شم، ولی چی میشدم اگه بازیگر میشدما! 

+ واقن تا 5مین بعده بیدار شدن هم دوس داشتم بزنم یکیو :| مخصوصن اگه خوده نامردشون جلوم بودن.

+خوابم:::یه مهمونی مهم بود و بهشون گفته بودم 2ساعت قبلش بم خبر بدین حاضر شم. اینا کلی خوشگل شده بودن و اومدن دنباله من.گفتن بدو دیر شد :| حموم هم نرفته بودم حتی.دیگه از ماشین پیاده شدن چنان میزدیم همو.....پسردائیمم اول سعی میکرد جدامون کنه ، بعد انقد تو خواب بش گفتم نامرد اینا 3تان، بیا کمک ! که اومد طرف من و 2تایی زدیم لت و پارشون کردیم :|

+وسطه دعوا هم همه موضوعاتو میگفتیم! گیر بودم رو اینکه به من کادو قبولی ندادن :|

+احساس سبکبالی میکنم. واقن از تهه دل میزدمشون....بسی کیف داد

+ازین خوابای چرت و پرت که همش نشونه ی "بیکاریه محضه" زیاد میبینم جدیدن....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد